تک پارتی جونگ کوک[کار اشتباهی انجام دادی بیبی دال!...]

توی خونه تنها به همراه برادر ناتنیش بود
به تلویزیون خیره شده بود
و فیلم میدیداما چیز دیگه ای تو ذهنش پرسه میزد!بین دورانی مونده بود
۱-اذیت کردن برادرش ۲-یا یه روزو بدون دعوا گذروندن با برادر ناتنیش
بعد کلی فکر کردن و رسیدن چند چیزه دیگه به ذهنش
باز نتونست انتخاب کنه و بدون هیچ ایده ای به سمت اتاقش رفت...

جونگ کوک:بلدی در بزنی دیگه نه؟!
_عامم..خب دوست داشتم اصن
جونگ کوک:چی میخوای؟
_حوصلم سر رفته
جونگ کوک:بیام باهات عروسک بازی کنم؟!نمیبینی کار دارم؟
_یااا خب حوصلم سر رفته عه
جونگ کوک:برو بیرون
_نمیرم
جونگ کوک:گفتم برو بیرون

باز به حرفش گوش نکرد
بجاش به پسر نزدیکتر شد،روی پاهاش نشست و دستشو دور گردنش انداخت!
یکمی تکون خورد و روی چیزی که نباید نشست!

جونگ کوک:اه.....میخوای اذیتم کنی نه
_حیح..حداقل اینطوری حوصلم سر نمیره با اذیت کردنت
جونگ کوک:کار اشتباهی انجام دادی بیبی دال!

پوزخندی زد و دستشو روی رون لخت دختر کشید
دستشو بالاتر برد و با یه دست دیگش کمر دختر رو گرفت،رو تخت انداختش و بدون توجه به دختر که فقط
میخواست شوخی کنه..
،،کارش رو شروع کرد!
وشاید دلیل جیغ یا ناله های بلند دختر
عواقب اشتباهی بود که انجام داد!